کد مطلب:225297 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

بیان خرابی که در طی این مدت به این مقام کریم و روضه جنت نسیم وارد شد
از آغاز خلقت مشیت حضرت احدیت بر آن رفته است كه هر بنائی خواه كالبد حیوانی یا قالب انسانی یا علامات عماراتی یا بهر عنوانی دیگر در عالم ایجاد و كیانی باشد علائم زوال و اضمحلال در آن روی دهد تا صدق «كل من علیها فان و كل شئی هالك و یبقی وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» مشهود گردد این است كه از آغاز عالم



[ صفحه 319]



هر نفسی را خواه از انبیاء عظام یا جز ایشان مرگی درسپارد و از روی زمین در شكم زمین دفین اید و هر بنیانی را اگر چه خانه یزدان باشد حادثه ویرانی فروگیرد چنان كه حوادث بیت الله الحرام با رتبت «و من دخله كان آمنا» و حجرالاسود كه ضابط اقرار خلایق است و سی سال از مقام خود مهجور شد و آن بنای مبارك تجدید عمارت یافت و سایر ابنیه ی عالیه روزگار و مشاهد منوره شاهد بر صدق مقال هستند و خداوند سبحانی این وعده ویرانی و انشقاق را به بناهای آسمانی و نه طباق و خبر عدم بقای جاودانی را به ملائكه سبعا شداد و كل موجودات و ممكنات بدون استثناء در قرآن داده است و آفتاب و ماه و كواكب و سفید و سیاه و بحار و جبال و انواع موجودات علویه و سفلیه را از وعده فنا معاف نداشته «له العز و البقا و لمخلوقاته الموت و الفناء».

در كتاب تظلم الزهراء و بعضی كتب تواریخ مسطور است كه امیر ناصر الدین سبكتكین پدر سلطان محمود غزنوی كه شرح حالش را این بنده در كتابی كه محمود التواریخ نام دارد مبسوطا یاد كرده ام و قبل از سال چهارصدم هجری بوده است بنای مأمونی را منهدم ساخت نوشته اند ظاهرا چنان می نماید كه این حركت سبكتكین به واسطه تعصب مذهبی بوده است در هر حال چندین سال آن روضه شریفه خراب بیفتاده بود و از بیم مخالفان كسی را قدرت اعادت عمارت نبود تا گاهی كه یمین الدوله سلطان محمود پسر ناصر الدین سبكتكین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را در عالم رؤیا بدید و آن حضرت با او فرمود تا چند این چنین خواهد ماند. محمود مقصود را بدانست كه به مشهد حضرت رضا علیه السلام اشارت می فرماید چون بیدار شد مشغول عمارت گشت بارگاهی نیكو بپرداخت و قبه رفیع بركشید و حكمران نیشابور مباشر این امر بود عزالدین اثیر در تاریخ الكامل می نویسد: «وجدد سلطان محمود عمارة المشهد بطوس الذی فیه قبر علی بن موسی الرضا و الرشید و احسن عمارته و كان ابوه سبكتكین اخربه و كان اهل طوس یؤذون من یزوره فمنعهم من ذلك و كان سبب ذلك انه رآی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فی المنام و



[ صفحه 320]



یقول له الی متی هذا فعلم انه یرید امر المشهد فامر بعمارته».

سلطان محمود عمارت مشهد طوس را كه قبر علی بن موسی الرضا علیه السلام و رشید در آنجا است تجدید نمود و عمارتی نیكو بنیان كرد و پدرش سبكتكین آنجا را خراب كرده بود و مردم طوس هر كسی را كه به زیارت آن مرقد مطهر می آمد مانع شدند و سلطان محمود آن مردم را از این كردار ناصواب ممنوع فرمود و سبب این كار این بود كه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سلام الله علیه را سلطان محمود در خواب بدید كه با او می فرمود تا چند بر این حال خواهد ماند سلطان محمود بدانست كه عمارت مشهد را اراده فرموده است پس به عمارت آنجا فرمان كرد. در تظلم الزهراء مرقوم است كه نتیجه افعال متوكل در اندیشه خرابی روضه مقدسه حضرت ابی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام و احراق مقابر قریش این شد كه سبكتكین بهدم مشهد حضرت امام رضا علیه السلام امر نمود و به قدر هزار بار شتر اموال و ثیاب از آنجا بیرون آورد و جماعتی از شیعیان را بكشت گفته اند از جمله آنان كه از جماعت طالبیین زنده دفن شدند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در زمین ری و محمد بن عبدالله بن حسن بود و در بیضه اسلام هیچ بلده ی نماند مگر این كه در آنجا طالبی یا شیعی را بكشتند و كار به آنجا انجامید كه مردم عوام بر مردم دهری و یهودی و نصرانی سلام می كردند و اگر كسی را شیعی می دانستند به قتل می رسانیدند و هر كس نامش علی بود خونش را می ریختند.

راقم حروف گوید: در این خبر تأمل لازم است زیرا كه حضرت عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام از اصحاب حضرت امام محمد تقی و امام علی نقی صلوات الله علیهم است و وفات حضرت امام علی نقی در سال دویست و پنجاه و چهارم بوده است و حضرت عبدالعظیم در همان زمان یا قریب به آن به دیگر سرای رحلت فرموده است و سالهای بسیار قبل از تولد سبكتكین فوت شده است و وفات سبكتكین در سال سیصد و هشتاد و هفتم و غالب اوقات در مرو بوده و جنگ و مقاتله شدید او با ابوعلی سیمجور در كنار طوس روی داده بود



[ صفحه 321]



و آن حضرت را زنده در خاك نسپرده اند چنان كه ازین پیش در طی این كتب مذكور نمودیم كه بعد از وفاتش نوشته از جامه او هنگام غسل كه نسب شریفش را مذكور فرموده بدست آوردند شاید عبدالعظیم دیگر بوده است چه بسیار افتد كه اسامی پاره ی كسان و پدر او به دیگری كه هم نام یكدیگر و پدران آنها نیز یك نام دارند مشتبه می شود.

حضرت امام علی نقی در ثواب زیارت این بزرگوار می فرماید اگر زیارت كنی قبر عبدالعظیم را كه نزد شما است مثل كسی باشد كه حسین بن علی علیه السلام را زیارت كرده باشد و مخاطب این كلام مردی از اهل ری بوده است.

و در زمان سلطنت چنگیز خان چون پسرش تولیخان مردم نیشابور را از برنا و پیر و زن و مرد به قتل رسانید و از كار قتل و غارت و ویرانی آن شهر نامدار روزگار بپرداخت به جانب طوس كوس بوفت و در حدود شش صد و هفدهم هجری كه سلطان محمد خوارزمشاه از بیم لشگر مغول به خراسان برفته و این خبر گوشزد چنگیزخان كه این وقت در سمرقند بود رسید سه نفر از امرای تركان را كه یكی جته نویان و آن دیگر سوبدای بهادر و سوم توقجر بودند و راقم حروف شرحش را در ذیل تاریخ مغول نقل كرده، با سی هزار لشگر جرار خوانخوار جنگجوی غارتگر به اراضی خراسان رهسپر شدند و سوبدای حسب الامر به جانب طوس رفته در آنجا قتلی به افراط بنمود.

و ابن ابی الحدید در شرح این خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه السلام كه خبر از آینده و وصف اتراك می دهد و می فرماید:«كانی اراهم قوما كان وجوههم المجان المطرقه یلبسون السرق و الدیباج و یعتقبون الخیل العتاق و یكون هناك استحرار قتل حتی یمشی المجروح علی المقتول و یكون المفلت اقل من المأسور»

گویا می نگرم این مردم اتراك را كه قومی هستند كه در بزرگی روی گویا وجوه ایشان مانند سپرهای آهنین چكش خورده گرد پهن می باشد و پارچه های حریر و دیبای نازك سفید می پوشند و مراكب مردمان را بیدك از بهر خود می رانند و چنان مردمان را به قتل می سپارند و كشته بر زیر كشته می افكنند كه زخم داران بر روی



[ صفحه 322]



كشتگان راه می سپارند و فرار نمایندگان كمتر از اسیر شده است.

راقم حروف گوید: اگر كسی كه روز و شب با مردمان تركمان محشور باشد بخواهد توصیف دیدار و صورت آنها را نماید نمی تواند به این طور كه امیرالمؤمنین صورت ایشان را به سپرهای چكش خورده گرد و پهن و نشانه ی نشانه دار همانند فرموده تشبیه نماید و بعضی مطرقه با تشدید «راء» گفته اند به همین معنی مذكور و بعضی بدون تشدید و سكون «طاء» یعنی «قد اطرق بعضها الی بعض ای ضمت طبقاتها فجعل بعضها یتلو بعضا».

بالجمله ابن ابی الحدید می گوید بدان كه این غیبی را كه امیرالمؤمنین علیه السلام از آن خبر داده است مادر زمان خودمان عیانا دیده ام و این حادثه هائی كه در زمان ما روی داده است و مردمان از آغاز اسلام به واسطه ی این خبر منتظر این بلیت عظمی بوده اند تا گاهی كه شاطر قضا و قدر به عصر ما كشانید و این اتراك همان مردم تاتار هستند كه از اقاصی مشرق طلوع كردند تا خیل و حشم ایشان به عراق و شام رسید و با پادشاهان خطا و دشت قبچاق و بلاد ماوراء النهر و خراسان و سایر بلاد عجم آن گونه قتل و غارت و تخریب بكار بردند كه از آن روز كه خداوند تعالی آدم علیه السلام را بیافریده است تا این زمان ما در هیچ تاریخی دیده و شنیده نشده است.

و از آن پس به شرح حال آنها و مقاتلات و معاملات آنها با خلق خداوند و قتل مردم مرو و نیشابور می پردازد و می گوید در حدود سنه شش صد و بیستم كه ازین امور بپرداختند به شهر طوس آمدند و آنچه بود به غارت بردند و مردمش را از تیغ بگذرانیدند «و اخربوا المشهد الذی به علی بن موسی الرضا و الرشید هارون بن المهدی و سائروا الی هراة» و آن مشهدی كه علی بن موسی الرضا علیه السلام و رشید هارون بن مهدی در آنجا هستند خراب كردند.

و از آن پس چنان كه مذكور شد سلطان محمد اولجایتو بهتر از نخست بساخت و این عمارت چهارم است.

و ابن بطوطه كه سیاحی مشهور و دارای سفرنامه معروف به تاریخ ابن بطوطه



[ صفحه 323]



است در سال هفتصد و سی و چهارم هجری در زمان سلطنت سلطان ابوسعید مغول به مشهد آمده است، می گوید این مشهد مكرم معظم دارای قبه عظیمه ایست در داخل زاویه و مدرسه و مسجدی مجاور آن است تمامت آن ملیح البناء است و دیوارهای آن را با آجر كاشی بیاراسته اند و بر قبر مطهر ضریحی از چوب است كه با صفایح نقره ملبس و پوشش كرده اند و قنادیل نقره بیاویخته اند و عتبه در قبه نقره است و بر در آن پرده ای از حریر مذهب و به انواع بسط مبسوط و در برابر آن قبر هارون الرشید است.

و از این جمله معلوم می شود كه جز سلطان محمد خدابنده بعد از چنگیزخان تا عهد سلطان ابوسعید پادشاهی دیگر بانی این امر عظیم نشده است و در زمان سلطنت شاه عباس ماضی علیه الرحمه كه در سنه نهصد و نود و پنجم هجری بر تخت ملكی برنشست و جماعت اوزبكیه نیرومند و بر اكثر بلاد غالب شدند و در حدود سال هزارم هجری عبدالمؤمن خان اوزبك به خراسان آمد و با جدی موفور و غروری كامل با پدرش عبدالله خان اسكندر بن جانی به یك سلطان اوزبك جوجی نژاد كمر همت به تسخیر خراسان استوار ساختند چه شنیدند لشگر روم بسیار از حدود ایران را متصرف شده اند و طمع بر ایشان چیره گشت و عبدالله خان پسر خود عبدالمؤمن خان را با دین محمد خان پسر جانی به یك سلطان خواهرزاده عبدالمؤمن خان كه به تسلیم سلطان مشهور بود با لشكرهای ماوراء النهر به تسخیر خراسان روان ساخت و ایشان مشهد مقدس را محاصره كردند.

و چون به واسطه ای ظهور پاره ای حوادث از مركز سلطنت مددی با ندامت خان استاجلو حكمران مشهد نمی رسید بر ضعف قزلباشیه مشهد و قوت اوزبكیه و حرابرت ایشان بیفزود و مدت چهار ماه محاصره به طول افتاد و بالاخره به قوت یورش داخل شهر شدند ندامت خان و قزل باشیه و عموم خلایق در حصار روضه رضویه پناهنده شدند و به دفاع درآمدند اوزبكیه شهر را بگرفتند و از آنجا به جانب روضه متبركه هجوم آور شدند و دست به قتل و غارت برآوردند و صدای تفنگ برخاست و جنگ سخت شد



[ صفحه 324]



علماء و خدام به صحن مرقد مبارك فرار كردند و هر یك در زاویه ای بخزیدند اوزبكیه كه دارای عقیدت و اخلاص نبودند رعایت هیچ چیز را منظور نداشته با تیر و شمشیر بر جوان و پیر ابقا نكردند و همه را از تیغ بگذرانیدند.

و عبدالمؤمن خان با دیگران به صحن آستانه مقدس درآمده بایستادند و با جماعت اوزبكیه حكم قتل عام دادند قزل باشیه چندان كه زنده و بر جای بودند از مدافعه و منازعه كناری نداشتند تا گاهی كه ندامت خان حكمران و مردم قزل باشیه به تمامت به عز شهادت نایل شدند چون كسی از آنان باقی نماند عبدالمؤمن خان به قتل سادات و علما و اتقیا فرمان داد و خود در صفه امیر علی شیر بایستاد و هر كس را دریافتند بكشتند یا اسیر و مجروح گردیدند جماعت حفاظ مصاحف بدست گرفته مشغول تلاوت شدند تا بدانند ایشان مسلمان هستند و اوزبكیه تن به تن را از دارالسیاده بیرون كشیده در مسجد جامع خون بریختند و به هر كجا تحصن بردند امان نیافتند و نسوان را برده و اسیر گرفتند.

و چون ازین كارها فراغت یافتند به غارت ضریح و مرقد مقدس پرداختند قنادیل زرین و سیمین و مرصع و مفروشات و ظروف و اوانی و مصاحف و كتب و مرقعات و مصاحفی كه به خطوط ائمه انام علیهم السلام منسوب بود و خطوط یاقوت مستعصمی و خوش نویسان سند كه سلاطین هند تقدیم نموده بودند و بر آن روضه ی منور موقوف داشته بودند به تاراج بردند مروارید غلطان و گوهر درخشان را با سنگ و سفال یكسال و همال می شمردند و بدو فلسی بفروختند و كتب نفیسه اساتید را با یكدیگر مبادله نموده جوالی كاه می گرفتند.

و بعد از این جمله تعدی از جماعت رعایا به اسم امانی زر طلب كرده هر چه بود به غارت رفته... لهذا فرزندان ذكور و اناث را به جای زر می گرفتند و بعضی را چنان بشكنجه آزار می نمودند كه خود او فرزندش را درعوض مال امانی می داد تا مگر جانی به سلامت برد.

و چون محمد ابراهیم خان حكمران بلخ بمرد و باقی خان اوزبك آن شهر را



[ صفحه 325]



متصرف گشت و امرای اوزبك روی بدرگاه پادشاه ایران شاه عباس آوردند و پاره تحف و هدایا تقدیم كردند از جمله قطعه الماسی بود سخت گران بها كه از نذورات مرقد منور حضرت امام رضا علیه السلام بود و عبدالمؤمن خان اوزبك در هنگام تسخیر مشهد مقدس متصرف گشته بود و بعد از قتل عبدالمؤمن خان بیار محمد میرزا انتقال یافته و چون شاه عباس بدید بشناخت و از نهایت امانت و دیانت بدست علما بسپرد و به سرای خود نبرد علما تجویز فروش آن را نمودند و به دست معتمدان به روم فرستادند و بهای آن را بیاورده املاك و مزارع مرغوب خریداری كرده وقف آستان ملك پاسبان نمودند.

نوشته اند صحن عقیق كه تقریبا در شمال روضه مقدسه و پشت سر مبارك امام علیه السلام است نصف آن در سمت گنبد طلای نادری است از بناهای امیر علی شیر وزیر شاه سلطان حسین بایقرا و نیمه دیگرش از بناهای شاه عباس است و سقاخانه طلای نادری در وسط این صحن است روبروی ایوان نادرشاه عباس ایوانی ساخته است و كاشی كاری آن را امتیازی عالی است و ایوان عباسی نام دارد.

در بعضی كتب نوشته اند كه از جمله نفایسی كه عبدالمؤمن خان از مشهد مقدس غارت نموده بود قطعه الماسی به قدر بیضه مرغی بود كه قطب شاه دكنی پیشكش آستان عرش بنیان نموده بود و عمده سبب سه روز قتل عام مشهد مقدس بانگ علی بیك مؤذن بالای گلدسته روضه رضویه و طعن به خلفای سه گانه بود.

بالجمله اوقات شهر طوس و مشهد مقدس در ایام گوركانیه و اوزبكیه دچار قتل و غارت و تجدید عمارت می گردید و از آن بعد در زمان سلاطین صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه اگر از متمردین و عصاة تراكمه آسیبی به اطراف شهر یا گاهی در خود شهر روی می داد روضه ی منوره و حوزه مطهر از پاره تصرفات محفوظ بود تا در اواخر سال یك هزار و دویست و شصت و دوم در اواخر سلطنت شاهنشاه غازی محمد شاه قاجار طاب ثراه و حكومت میرزا محمد خان بیگلر بیگی پسر حاجی الله یارخان آصف الدوله قاجار خالوی شاهنشاه تاجدار در خراسان و ورود



[ صفحه 326]



او به مشهد مقدس به واسطه شدت علت مزاج پادشاه و انقلاب حال چاكران پیشگاه با برادر دیگرش حسنخان سالار با متفق گردیده بر ضد دولت علم مخالفت برافراختند.

و این حال یاغیگری سالی چند به طول انجامید و سالار در شهر مشهد بود و به واسطه قحطی و نبودن دینار و درهم به حكم سالار قنادیل بلكه ضریح طلا و دروب سیم و زر را شكسته سكه زده به جماعت تراكمه و اجاره می دادند نوشته اند در پایین پا كه طلا و مرصع بوده و در زمان سالار طلای آن را برده اند اكنون نقره آن باقی است.

و نیز نوشته اند پاره ی كسبه كه از آن مسكوكات را می گرفته اند و تصرف آن را خیانت و خلاف دیانت می دانسته اند به عالمی كه محل وثوق ایشان بوده است به طور مخفی می سپرده اند و چون آن فتنه فرونشست دیگر باره صرف دستگاه خلایق پناه گشت و نیز در ضریح طلای مرصع را كه خاقان مغفور فتحعلی شاه ساخته و سالار طلایش را به سرقت ربوده بود مرحوم شاهزاده سلطان مراد میرزای حسام السلطنه كه به تدمیر خراسانیان و سالار و نظم آن سامان و حكومت خراسان برفت دیگر باره بر حسب فرمان سلطان صاحبقران شهید ناصر الدین شاه اعلی الله مقامه مطلا و مرصع گردانید.

و نیز ضریح اول كه طلا است و پادشاه غفران پناه شاه عباس ماضی در آن سفر كه پیاده از اصفهان با پای برهنه به زیارت آن آستان ملایك دربان مشرف شد بر حسب نذری كه فرموده بود به مبلغ هفت هزار تومان انجام داده و ناصر قلی میرزای نواده نادرشاه آن را سرقت كرده بود و از آن پس به حكم نادر میرزا به محل خود بازآوردند طلای یك سمت آن در حمل و نقل مفقود شده بود و اكنون یك سمت آن نقره و سه سمت آن طلا است.

و ضریح دوم كه فولاد مرصع است می گویند نادر شاه برای قبر خود ساخته بود و چون چنین ضریحی برای او نمی شایست به سعادت سر كار فیض آثار نایل شد. می نویسند



[ صفحه 327]



ضریح سوم نیز فولاد است روی شیروانی ضریح فولادی صفحه نقره بر روی آن كشیده اند و بر روی آن صفحه طلائی محكم كرده اند و این خبر مخالف خبری است كه ضریح اول را كه در پیرامون قبر مطهر است چون صندل و دوم را طلای احمر و سوم را فولاد نوشته اند و چهار گوشه ضریح فولادی را مرصع شمرده اند ممكن است در تغییر ازمنه و حوادث تبدیل با اضافه بر سه ضریح شده باشد.

اما خبر یك ضریح طلا و دو ضریح فولاد از مرقومات كسانی است كه پنجاه سال قبل در ركاب ناصر الدین شاه شهید مغفور مشرف شده اند.

و در مطلع السعدین در جلد دوم مسطور است بعد از نادرشاه افشار شكوه مشهد مقدس قدری روی بنكس نهاد اما حرم محترم محفوظ بود نادر میرزا بعضی از زینتهای حرم و قسمتی از ضریح مطلای دور مرقد مطهر را برداشته در مصرف محاربات خود رسانید و از آن پس گوی طلائی را كه در بالای مرقد آویخته بود متصرف شد و برادرش نصرالله میرزا كار غارت را به كمال رسانید و طلاهای روضه منوره را سكه زدند تا به لشكریان خود دهند اما آن جماعت به واسطه قدس و تقوی بطور مخفی طلاها را به آقا میرزا مهدی مجتهد دادند و مشارالیه آنها را جمع نموده ضریحی را كه امروز بر پیرامون یك قسمتی از مرقد مطهر است بساخت.

غریب این است كه خبر چوب صندل نیز از مؤلفات یكی دیگر از ملتزمین ركاب همان پادشاه جنت جایگاه است و مقام معنویت و امامت و ولایت آن حضرت صلوات الله علیه را از اینجا مكشوف توان كرد كه در این مدت متمادی و حوادث متواتره و سوانح متكاثره سمائیه و ارضیه اگر گاهی قضیه ناگواری برای این مرقد كثیر الانوار روی داده است روزی چند برنگذشته كه بهتر از اول تعمیر و بیشتر از نخست تزیین یافته است و روز تا روز بر عزیمت زایران و عقیدت مردمان و تمسك و توسل پناهندگان و نذورات حاجتمندان و موقوفات سعادتمندان و تقدیم تحف و هدایای سلاطین و امرا و اعیان و اصناف خلق فزایش و ازین مرقد منور و محتد مطهر انواع كرامات و معجزات كه محل حیرت مؤالف و مخالف



[ صفحه 328]



است نمایش گرفته است.

و چه سلاطین با عز و تمكین و خواقین ابهت آئین كه با چه دولتها و قدرتها و ثروتها و عظمتها و طول مدتها و بسطت كشورها و عدت لشكرها و كثرت خزاین و دفاین و علاقه و اولاد و اخلاق سلطنت مدار و امرا و اعیان عظیم المقدار متمول و با بضاعت روزگار كه در این مدت از جهان برفتند و در مقابر و زینت مراقد ایشان خرجها و انفاقهای كثیره گشت و اكنون ندانند این اشخاص كه روی زمین را احاطه كرده بودند در كجای زمین پوسیده اند.

اما اغلب سادات عالی درجات محض انتساب به خاندان رسالت و امامت با این كه از جور جائران و بیم ظالمان به ولایت غربت فرار كرده اند یا به دست طاغیان عصر شهید شده اند و در بلاد بعیده غریب افتاده اند اكنون قبور منوره ایشان مطاف زائران و مزار طائفان و مقصد قاصدان و مرجای راجیان و محل بروز و ظهور كرامات و مورد نذورات است جبال ری و طبرستان و ممالك ایران و تركستان و هندوستان و صفحات روم و مغرب زمین حتی پاره بلاد چین بلكه در تمام نقاط روم از مزار ایشان دارای رتبت و انوار است به علاوه اصحاب خاص و شیعیان با اختصاص ایشان نیز صاحب مقبره و مزار و نمایش كرامات هستند.

چنان كه در طی این كتب احوال ائمه هدی صلوات الله علیهم و سایر كتب تواریخ و آثار مذكور و مبین است و از ممالك بعیده به زیارت حضرت معصومه كه در شهر قم و حضرت عبدالعظیم بن عبدالله حسنی علیهماالسلام كه در خاك ری و بعضی امام زادگان دیگر مثل حضرت امام زاده حمزه مجاور عبدالعظیم و سایر امام زادگان مجاوران با آن حضرت و حضرت امام زاده یحیی حسنی علیه السلام در محله چاله میدان شهرد دارالخلافه طهران و سایر امام زادگان این شهر و سایر بلاد ایران طی منازل وحت رواحل كرده به زیارت و عرض حاجت و تقدیم هدایا و نذورات می نمایند.

و در گنبد مبارك حضرت امام زاده یحیی علیه السلام مكرر نگران شده اند كه از آسمان نور باران شده است و اگر پاره ای كسان خواسته اند محملی بدست آرند



[ صفحه 329]



جز بر كرامت مرقد منور حمل نشده است چه آن جماعت كه حوادث را به حكم طبیعت حمل می كردند یا از پاره از اثرات و اشعه و كواكب می پنداشتند به دلایل و علائم كثیره ثابت شد كه این تكرار نور باران را نمی توان به كلمات و عقاید فاسده ایشان محول نمود.